اشعار مبعث پیامبر(ص)
صفاي زندگيم آيه هاي قرآنت
بيا به مابركت ده به بركت نانت
تويي كه كعبه به دور سرتو مي گردد
رسول آينه ها، هستي ام به قربانت
كسي كه عطرگداي تو برمشامش خورد
چنان اُويس قرن مي شود پريشانت
تويي كه ماه بود مهرجانماز شبت
تويي كه حضرت حيدر شده مسلمانت
شبي بيا و مرا زائرحريمت كن
چرا كه عطرخدا مي وزد ز ايوانت
اگركه خاك كف پاي توست عرض و سماء
بهشت شاخه ياسي است كنج گلدانت
تويي كه در حرم چشمهات معلوم است
كه خاك پاي علي بوده است سلمانت
بيا و آتش جان مرا گلستان كن
بيا به حق حسينت مرا مسلمان كن
هميشه سفره لطفت به عالمي وا بود
حراي خانه تو جانماز زهرا بود
تويي كه وقت نماز جماعتت هرشب
هميشه درصف اول يقين مسيحا بود
مرابه خاك درت نوكريست اربابي
چرا كه خاك درت كوه طور موسي بود
هميشه دور و برخانه بهشتي تو
يكي دوتا نه، هزاران فرشته پيدابود
كسي كه ازدر اين خانه رهگذر مي شد
نديده روي تورا بدتر از زليخا بود
درآن حوالي گرم حجاز هم تنها
دل تو بود كه همواره مثل دريا بود
كسي كه پشت سرت حامي رسالت بود
نوشته اند كه تنها علي اعلا بود
علي كنار تو بود و تو هم كنار علي
وفاطمه همه جابود ذوالفقار علي
تو از نخست برايم پيامبر بودي
در آسمان خدا برترين قمر بودي
تكامل همه اديان به دستهاي تو بود
چرا كه پيش خدا بهترين بشربودي
پيمبران همه هم رأي بوده اند اينكه
تو از تمامي آنها رسول تر بودي
نديده ام كه كسي هم تراز تو باشد
تو از ولادتت آقا زخلق سر بودي
پيمبري تو از اولش مشخص بود
امين مردم و همواره معتبر بودي
پيمبران همه شاگرد مكتبت هستند
وعالمي همه مديون زينبت هستند
پيامبر شده اي كه براي تو باشيم
هميشه تابه ابد مبتلاي تو باشيم
تو گرم ذات خدا باش تاكه ماها هم....
...غلام و نوكر خلوت سراي تو باشيم
بيا كرم كن و كاري كن اينكه تا آخر
كنار خانه زهرا گداي تو باشيم
ببند گردن ما را به پاي سلمانت
كه تاهميشه به زير لواي تو باشيم
چه مي شود كه اويس قرن شويم و شبي
كنار صحن حسينت فداي تو باشيم
چه مي شود كه شبيه ابوذر و مقداد
بلالمان بكني تا عصاي تو باشيم
چه مي شود كه شبيه ملائكه هرشب
دخيل رشته اي از آن عباي تو باشيم
مرا شبيه غلامان خود معطر كن
عنايتي كن و من را غلام حيدر كن
قرار بود چهل روز در حرا باشد
و از تمامي مخلوق هم جدا باشد
قرار بود كه او باشد وخدا باشد
خدا معلم و شاگرد ،مصطفي باشد
كسي اجازه ندارد به اين حريم آيد
به غير يك نفر آن هم كه مرتضي باشد
خدا به غير نبي معتكف نمي خواهد
مقام هر كسي اين نيست با خدا باشد
همان كه كل بشر ريزه خوارخادم اوست
همان كه خاك درش مُهر انبيا باشد
همان كه فاطمه اش افتخار قرآن است
كسي نديده،چنين دختري كجا باشد
تمام حاجت اين عبد روسياه اين است
چنين شبي حرم مشهدالرضا باشد
برات نوكريش را ابالحسن بدهد
كبوترانه شب جمعه كربلا باشد
بيا و عيدي من را بده به چشم ترم
بگيردست مرا و به كربلا ببرم
مهدی نظری
*********************
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید
وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید
جبرئیلی که به آیات خدا مأنوس است
بشنود مدح تو را با هیجان می آید
مي رسي مثل مسيحا و به جسم کعبه
با نفس هاي الهي تو جان می آید
بسکه در هر نفست جاذبهی توحیدی است
ریگ هم در کف دستت به زبان می آید
هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده ست
قبلهی عزت و ايمان به جهان مي آيد
با قدوم تو براي همهی اهل زمين
از سماوات خدا برگ امان مي آيد
نور توحيدي تو در همه جا پيچيده ست
از فراسوي جهان عطر اذان مي آيد
عرش معراج سماوات شده محرابت
ملکوتی ست در این جلوهی عالمتابت
خاک از برکت تو مسجد رحمانی شد
نور توحید به قلب بشر ارزانی شد
خواست حق، جلوه کند روشني توحیدش
قلب پر مهر تو از روز ازل بانی شد
ذکر لب های تو سرلوحهی تسبیحات است
عرش با نور نگاه تو چراغانی شد
قول و افعال و صفاتت همه نور محض اند
نورت آئينهی آئين مسلماني شد
به سراپردهی اعجاز و بقا ره یابد
هر که در مذهب دلدادگی ات فانی شد
خواستم در خور حُسن تو کلامی گویم
شعر من عاقبتش حسرت و حیرانی شد
اي که مبهوت تو و وصف خطي از حسنت
عقل صد مولوی و حافظ و خاقاني شد
«از ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد»
جنتی از همهی عرش فراتر داری
تو که در دامن خود سورهی کوثر داري
دیدن فاطمه ات دیدن وجه الله است
چه نیازی است که تا عرش قدم بر داری
جذبهی چشم تو تسخیر کند عالم را
در قد و قامت خود جلوهی محشر داری
عالم از هيبت تو، شوکت تو سرشار است
اسداللهی چون حضرت حيدر داری
حسنين اند روی دوش تو همچون خورشید
جلوهی نورٌ علي نور ، مکرر داری
اهل بیت تو همه فاتح دل ها هستند
روشني بخش جهان، قبلهی دنيا هستند
اي که در هر دو سرا صبح سعادت با توست
رحمت عالمي و نور هدايت با توست
چشم امید همه خلق و شکوه کرمت
پدر امتي و اذن شفاعت با توست
با تو بودن که فقط صرف مسلماني نيست
آنکه دارد به دلش نور ولايت، با توست
بي ولاي علي اين طايفه سرگردانند
دشمني با وصي ات، عين عداوت با توست
بايد از باب ولاي علي آيد هر کس
در هواي تو و در حسرت جنت با توست
سالياني ست دلم شوق زيارت دارد
يک نگاه تو مرا بس، که اجابت با توست
کاش مي شد سحري طوف مدينه آنگاه
نجف و کرب و بلا و حرم ثارالله
یوسف رحیمی
******************
اي لهجه ات ز نغمه ي باران فصيح تر
لبخندت از تبسم گلها مليح تر
بر موي تو نسيم بهشتي دخيل بست
يعني نديده از خم زلفت ضريح تر
اي با خداي عرش ز موسي کليم تر
با ساکنان فرش ز عيسي مسيح تر
وقتي سوال مي شود از بهترين رسول
از نام تو چه پاسخي آيا صحيح تر؟
با ديدن تو عشق نمکگير شد که ديد
روي تو را ز چهره ي يوسف مليح تر
تو حسن مطلع غزل سبز خلقتي
حسن ختام قصه ي ناب نبوتي
بر چهره ي تو نقش تبسم هميشگي
در بين سينه ات غم مردم هميشگي
دريايي و نمايش آرامشي ولي
در پهنه ي دل تو تلاطم هميشگي
در وسعتي که عطر سکوت تو مي وزد
باراني از ترانه، ترنم هميشگي
با حکمت ظريف تو ما بين عشق و عقل
سازش هميشگي و تفاهم هميشگي
خورشيد جاودانه ي اشراق روي توست
سرچشمه ي «مکارم الاخلاق» خوي توست
تکرار نام تو شده آواز جبرئيل
آگاهي از مقام ،تو اعجاز جبرئيل
تا اوج عرش در شب معراج رفته اي
بالاتر از نهايت پرواز جبرئيل
مثل حرير روشني از نور پهن شد
در مقدم «براق» پر باز جبرئيل
مداح آستان تو و دوستان توست
بايد شنيد وصف شما را ز جبرئيل
سرمست نام توست بزرگ فرشتگان
پير غلام توست بزرگ فرشتگان
در آسمان عرش تمام ستاره ها
بر نور با شکوه تو دارند اشاره ها
چشم تو آينه ست؛ نه، آيينه چشم توست
بايد عوض شود روش استعاره ها
شصت و سه سال عمر سراسر زلال تو
داده ست آبرو به تمام هزاره ها
عيسي کشند و غمزده ناقوس ها ولي
نام تو زنده است بر اوج مناره ها
گلواژه اي براي هميشه است نام تو
«ثبت است بر جريده ي عالم دوام تو»
سيد محمد جواد شرافت
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: عید مبعث
برچسبها: اشعار مبعث پیامبر(ص) مهدی وحیدی